حسین سالار قلبها
پدر رفت و او روزه غم گرفت
دل داغدارش، محرّم گرفت
پدر رفت و بیمار شد روح او
تو ای دل، ز بیماری گل بگو
گل فاطمه از ستم خسته بود
به کنج قفس، مرغ پر بسته بود
در خانه را بسته بود و غریب
به اندوه می خواند ?امّن یجیب?
که حق روح او را اجابت کند
نصیب دل او شهادت کند
قفس بشکند او پرستو شود
دلش مست آواز ?هو هو? شود
به سوی خدا، بال و پر وا کند
جمال خدا را تماشا کند
به دل داشت آیینه یک آرزو
که کی می رسد وقت پرواز او؟
که تا از خدا این بشارت رسید
که زهرا زمان شهادت رسید
سفیر شهادت صلا می زند
و روح تو را، حق صدا می زند
رسول خدا تشنه بوی توست
به شوق وصال گل روی توست
بیا فاطمه شد زمان وصال
اذان شهادت بگو ای بلال
بیا باز ?اللّه اکبر? بگو
که از بند تن پر کشد روح او
اذان شهادت بگو ای بلال
که زهرا شود مست عطر وصال
و این گونه شد روح غربت شهید
و زهرا به سوی خدا پرکشید
نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت
ساعت 1:7 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin